با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
نام من آمنه است×
ولی اندازه اسمم نیستم
پرم از بار گناه
پرم از حسرت و آه
رنگ چشمان من آبی ست ولی
اندکی با لجنش آمیخته
گوشه ای خاکسترش هم ریخته
گریه اش خشکیده
ظاهرم خندان است
گرچه این خنده غم انگیزتر از باران است
عاشق پاییزم
عاشق شعرم من
گاهگاهی که دلم می گیرد
از سر دلتنگی
نه برای مردم
دو ‘ سه خطی می نویسم
تا نشم سر در گم
عاشق بارانم ‘ دختر مهرم من
همه ی ثروت من خاطره هاست
همه ی زندگیم در رویاست
خسته ام !!!
از این همه روز های تکراری
خسته از خنده های اجباری
من اگر غمگینم
تو مرا شادم کن
من اگر هیچ هستم
تو به اندازه "خود" یادم کن.
کاش می شد قفس ها را شکست
اما...
کبوترها پرواز را نه‘ماندن را به پرواز ترجیح می دانند.
اگر گل چینیم عطر و خار و گلبرگ هر سه همسایه ی دیوار به دیوار هم اند .
خواستم بگویم
گفتن:
نمیتوانم!
آیا همین که گفتم
یعنی همین که گفتم؟!
راهی برای رفتن نفسی برای بریدن كوله بارم بر دوش مسافر میشوم گاهی... عشقی برای خواندن ... بغضی برای شكفتن خاطراتم در دست بازیچه میشوم گاهی... نگاهی در راه اعتمادی پرپر پاهایم خسته هوایی میشوم گاهی... فكرهای كوتاه صبری طولانی صدایی در باد زمستان میشوم گاهی... روزهای رفته ماه های مانده تقویم ام بی تاب دلم تنگ میشود گاهی... جای پایی سرد رد پایی گنگ در این سایه ی تنهاییچه بی رنگ میشوم گاهی...